Monday, July 7, 2008

ترجمه الغدير جلد اول


ترجمه الغدير جلد اول
بخش اول
ترجمه محمد تقى واحدى
جلد 1 صفحه 2
يك نامه و يك مقاله
-
يكى از رادمردان مصر و شخصيتهاى بارز آنديار،استاد بزرگوار و شاعر زبردست و عاليمقدار.«الاهرام»آقاى محمّد عبد الغنى حسن مصرى كه در عداد شعراى «الغدير»نيز نامبردار استكتاب«الغدير»را با سخنان نغز خود آرايش داده.
مقاله مزبور نمودارى از مراتب دانش و ادب اين استاد گرانمايه است كه مقام ارجمند علمى و شخصيّت بزرگ او را نشان ميدهد.
اين مقاله مشعر باين نكته است كه اديب ارجمند مذكور داراى روحى حسّاس و نيروى درّا كه بسيار و متّصف بآزادى فكر است،و هدف او پيوسته كوشش در راه سربلندى امّت اسلامى و توحيد كلمه و نشر و اشاعه علوم حقيقى(كه سرمايهايست بىنياز كننده)و فراهم ساختن موجبات گردن نهادن اقوام و ملل جهان در مقابل حقايق منزّه اسلام است.
ما عين نامه و مقاله معظم له را توام با سپاسگزارى و تقدير از قلم توانا و سخن متين او درج و زندگى سعادتمندانه و موفقيت ايشان را از خداى متعال مسئلت مينمائيم.
جلد 1 صفحه 3
اينك ترجمه عين نامه
-
قاهره 7 ربيع الاول 1372 25 نوامبر 1952
دانشمند بزرگوار و استاد جليل القدر آقاى عبد الحسين احمد امينى
السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته-بعد از اداى سلام و احترام.لحظات كوتاهى دست داد كه سلامتى موقتى و ناپايدار خود را در آن احساس و بررسى مختصرى در قسمتى از كتاب شما«الغدير»برايم ميسّر شد.
با مطالعه ناچيز خود اذعان ميكنم كه سخن هر قدر هم بزرگ شود در برابر اين كتاب ناچيز است!
چقدر دوست داشتم كه عافيت و تندرستى كه از من رو گردانده مرا يارى ميكرد تا بررسى بيشترى در اين كتاب مينمودم و بغدير شما وقوف بيشترى مىيافتم:تا بتوانم در قبال اين عمل بزرگ شما در خور آن مطالعه و تحليل نمايم.چكنم؟ عذرم همان عدم استقامت مزاج است كه همعنان من است،و بالاتر از معذرت من بخشش آنجناب است كه با پذيرش سخنى چند تحت عنوان(در سايههاى غدير)هر نوع مقتضى ميدانيد امر بنشر آن فرمائيد.
بهترين پاداش و توفيق شما را در انجام اين خدمت مهم كه موجب نيرومندى ملت مسلمان است از خداى متعال درخواست مينمايم.
محمد عبد الغنى حسن
جلد 1 صفحه 4
(در سايههاى غدير)
-
سايهها!اين تعبير از قبيل پاره احساسات شاعرانه يا تمايل عواطف ناشيه از تخيّلات نيست.اين كلمه از ميان پراكندگىهاى خيالى و يا از خاطرات يك روح ناتوان ناشى نشده!
اين يك حقيقت بارزى است كه در جبهه حقايق با چهره روشن و واقعيت نمايان است.آرى.سايههاى روح پرور غدير براى خواننده اين كتاب فرح بخش و دلنشين است.
شما در نظر خود اين معنى را مجسّم و تصوّر كنيد:يك مسافر كه در دشتى پهناور و بىانتها سرگردان گشته باشد و اشعه سوزان آفتاب و گرد بادهاى شديد و سهمناك او را بتنك آورده باشد.در آنهنگامى كه از رنج بسيار سستى و ناتوانى بر او مستولى شده بناگاه منظره مصفائى توجه او را جلب كند و پس از گامى چند خود را در يك باغ خرّم و زيبا و در زير سايه درختان سر سبز و طرب انگيز به بيند.چقدر لذت بخش است؟و از يك چنين آسايش و آرامش غير منتظر تا چه حدّ شاداب و خوشحال ميشود؟
اين داستان خواب و خيال نيست،اين حقيقت دارد.
براستى.هنگامى كه بر اين درياچه با صفا و فروزان ميگذرم،زمانيكه منظره روشن و حساس«الغدير»كه بر انگيزنده افكار و متضمن مطالب دلپسند و سخنان شيوا است در برابرم نمايان ميشود،و گوهرهاى گرانبهائى را كه در اعماق آن ميدرخشد در دسترس خود مىبينم.اذعان ميكنم كه ادامه تفكر در آنحقايق و دست يافتن بر آن ذخاير و دقايق چشم و دل را فروغ مىبخشد و اعضاء و جوارح را نيرو مىدهد و هر بينند را بىاختيار دچار اعجاب و شگفتى ميكند،مانند سيّاح و جهان گردى كه بآثار و ابنيههائى برخورد نمايد كه گذشت زمان و مرور قرنها و روزگاران
جلد 1 صفحه 5در آن تأثير نكرده و قوائم و بنيان آن استوار و پا برجا مانده!!
با مطالعه نخستين قسمت از«الغدير»بايد اذعان كرد كه جهد و كوشش فراوانى در گرد آوردن آن بكار رفته و ضمن بررسى صفحات حساس آن كه معادل تعداد روزهاى سال استمشاهده ميشود كه عاليترين مرتبه كمال و آراستگى را احراز نموده.
آرى دانشمند بزرگوار و استاد زبر دست(عبد الحسين امينى)در آغاز امر ضمن تدوين اولين محصول افكار خود حق داستان غدير را در حدود وسع و توانائى ادا نموده و نسبت براويان حديث غدير از صحابه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و تابعين و طبقات علماء تا اين زمان بطور كافى و مستوفى سخن رانده و باين مقدار از استدلال بحديث-غدير خم و تحقيق در سند و روايت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولايت براى پيشواى گرامى على عليه السّلام اعمّ از آنچه كه از نصّ حديث بدست آيد و يا آيات قرآن كريم كه ضمن حديث از لسان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در برابر اصحاب بيان و اعلان شده حق سخن را ادا نموده.
ولى:استاد بزرگوار.پس از ورود در وادى استدلال و تحقيق روايات و سند آنها.توسن همت والاى خود را در اين ميدان پيش رانده و نسبت به بررسى اقوال و مذاهب مختلف و كاوش در حقايق امر پاى انديشه را از سر حدّ معمول ديگر نويسندگان فراتر نهاده و با نيروى شگرف خود بر همگان سبقت گرفته.
بلى:رادمرد ارجمند(امينى)در بررسى اين امر خطير در دشوارترين راهها قدم نهاده و تمام زواياى مسائل مربوط بآنرا با نيروى آهنين و بينش نافذ و عجيب خود از زير نظر گذرانده و هر چه در اين راه پيشروى نموده وسعت دامنه مسيرش بيشتر نمايان گشته و چهره معانى و دقايق حقايق منظرههاى زيباترى را باو نشان
جلد 1 صفحه 6داده؛مانند چهره ماه كه هر قدر بيشتر بدان بنگريم زيبائى بيشترى در نظر جلوه گر ميشود.
اينست كه مىبينيم.اجزاء اين كتاب«الغدير»تاكنون به نه جزء رسيده و هزاران صفحه شامل حقايق روشن و مطالب جالب در برابر چشم جلوهگر گشته و پيوسته اين رشته از بحث تحت ممارست مؤلّف بزرگوار و نيروى شكيبائى و پشت كار و عزم خستگى ناپذيرش ادامه خواهد داشت تا آنجا كه هدف عالى نويسنده عاليمقام كه جز خشنودى حق و حقيقت و دانش و وجدان چيز ديگرى نيست بدست آيد. و انديشه سالم و علم و منطق صحيح از آن بهرهمند و بدان كامياب گردد.
دانشمند بزرگوار ما(امينى)از جام محبت پيشوائى چون على عليه السّلام و پيروان او سيراب و سرخوش گشته و اين عشق جاودانى او را بر آن داشته كه براى بدست آوردن وسيله قرب به پيشگاه خاندان بزرگ علوى از بذل عزيزترين نيروهاى روحى و جسمى خود دريغ ننموده و از فروغ دانش و بينش خود حدّاكثر استفاده را بنمايد تا بتواند با اين فداكارى بىنظير بنداى مذهب و كيش خود پاسخ داده و وظيفه نهائى خود را بانجام برساند.
آرى،آئين دوستى و شيفتگى چنين است.و اين چنين دوستى و فداكارى در خور ملامت نيست.زيرا.بايد با صراحت اذعان نمود كه اين دانشمند بزرگوار و متتبّع در عين محبت سرشار و شيفتگى كه سراسر وجود او را فرا گرفته.از عصبيّت و هواى نفسانى بدور است.
او دانشمندى است كه نتيجه دانش اندوزى خود را در راه محبت بىمنتهائى كه بعلى عليه السّلام و پيروان او دارد بكار بسته و در عين حال عواطف نفسانى خود را تحت نظام علم و درستى و آراستگى بحثهاى مستدلّ و حسّاس و متين خود از ياوه و سركشى باز داشته و اين چنين پايدارى در وادى محبت است كه در خور ملامت نيست.
جلد 1 صفحه 7آنكس در خور ملامت است كه علاقه و محبت بشخص يا چيزى او را از مسير حق و راستى منحرف سازد و اسير دلخواه و عصبيّت باطل گردد؛و استاد بزرگوار ما (امينى)از اين صفت منزّه و مبرّا است زيرا:تمام كوشش او در راه كشف حقيقت و بر افكندن نقاب از چهره مقصود است.
ما.در نخستين جزء«الغدير»مشاهده ميكنيم كه مؤلّف بزرگوار.راويان اين حديث را از طبقه صحابه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بترتيب حروف تهجّى نام برده كه تعداد آنها به يكصد و ده تن بالغ گرديده و همه از بزرگان صحابه پيغمبرند.
اين گروه از راويان را از ابى هريره آغاز نموده و به ابى مرازم.يعلى بن مرّة ابن وهب ثقفى پايان داده است.
مؤلّف بزرگوار در اين رشته از مطلب تنها بذكر نام راويان اكتفا نكرده. بلكه كتب و مداركى را نيز كه راويان مذكور حديث غدير را ذكر نمودهاند. آنهم با تعيين خصوصيات هر يك از كتب مذكوره و تصريح بذكر شماره صفحات آن بيان داشته و باين كيفيت«الغدير»در نظر خواننده آن بمانند دريائى بىكران نمايان ميشود كه كتب معتبره در آن چون سيل خروشان جلوهگر است:
مانند:اسد الغابه-الاصابه-تهذيب التهذيب-تاريخ خطيب بغدادى- تهذيب الكمال-تاريخ الخلفاء سيوطى-البداية و النهايه ابن كثير-نخب المناقب- مسند احمد بن حنبل-سنن ابن ماجه-و دهها كتب حديث و تفسير و تاريخ كه بموجب آنها صحابه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله داستان غدير را روايت نمودهاند.
مؤلّف بزرگوار و ارجمند.بعد از ذكر صحابه بذكر تابعين پرداخته سپس ديگر دانشمندان و ائمه حديث و تاريخ و تفسير را با رعايت ترتيب عصر و زمان هر يك و حتى با ذكر تاريخ وفات آنان در هر قرنى پس از قرنى نام برده و اين گروه را از ابن دينار جمحى آغاز و براويان عصر حاضر پايان داده است.
نكته جالبتر آنكه:داستان غدير خم از اين جهت كه از فرط شهرت از جمله حقايق مسلّمه و غير قابل ترديد شناخته شده محلّى براى جدل باقى نگذارده و بحدّ
جلد 1 صفحه 8اجماع امّت اسلامى از اهل سنّت و شيعه رسيده است تا آنجا كه مطرح انظار صحابه و تابعين و مورد احتجاج و مبادله سوگند(مناشده)قرار گرفته است.
دانشمند ارجمند.اين موضوع را نيز از نظر دور نداشته و فصلى مستقل مبنى بر احتجاجات فيما بين صحابه و تابعين و استدلال و مناشده آنان تشكيل داده.و از شخصيتهاى بنام نخست بذكر احتجاجات فاطمه(سلام اللّه عليها)دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام و عبد اللّه بن جعفر پرداخته تا ميرسد بعمر بن عبد العزيز و مأمون خليفه عباسى.
و نيز با وصف اينكه اين داستان از نظر ثبوت و استوارى سند و صحت و تواتر آن طورى است كه نيازى باثبات و تأييد آن نيست و مؤلّف ارجمند نيز با اينكه خود را بىنياز يافته از اينكه فصلى هم بطور مستقلّ شامل بيان صحت اسناد اين حديث تشكيل دهد.چه اين امر چون روشنى روز آشكار و مشهود است و اگر براى اثبات روشنى روز نيازى باقامه دليل باشد،ديگر هيچ امرى بر مدار ثبوت و وضوح باقى نمىماند.
مع الوصف بنا بروش علمى و بمنظور رعايت سنن و آداب تأليف و استقامت در مقصود از صفحه 266 و ما بعد آنسخنان راويان و حافظان سند حديث را براى مزيد كمال ذكر نموده.از جمله گفتار ترمذى را از صحيح او نقل نموده كه مينگارد: همانا اين حديث نيكو و صحيح است.و حافظ ابن عبد البرّ قرطبى بعد از ذكر حديث مربوط به اجراء مراسم اخوّت(بين افراد مسلمين)و دو حديث ديگر مربوط باعطاء پرچم و مربوط بغدير خم.تصريح نموده كه:اينها همه آثار ثابت و مسلّم است. و بهمين منوال در اين فصل از كتاب خود سخنان حفّاظ و راويان را داير بصحّت سند غدير ذكر نموده است.
شگفت آنكه با اين كيفيّت كه داستان غدير بر حدّ تواتر و اجماع رسيده بر خلاف چنين اجماعى نسبت بآن بعضى از اشخاص نظرات و سخنانى ايراد نمودهاند:
جلد 1 صفحه 9در اين مورد صاحب كتاب«الغدير»قيافه دوست خشمگين را در برابر مخالف بخود گرفته و اين قبيل مخالفين را مورد محاكمه قرار داده و در يك فصل مستقلّ حساسى از كتاب خود ابن حزم اندلسى را كه ترديد و انكار نسبت باين امر محقق را فتح باب كرده محاكمه و دادرسى مينمايد.
اگر كتاب«الغدير»بر مبناى استدلال براى صحت اين داستان تدوين شده بود آنچه استاد دانشمند«امينى»در اين باره از ذكر راويان در طول زمان تاريخ بيان داشته و آن بذل و جهد و سعى بليغى را كه در اثبات معنى حقيقى ولايت بكار برده كافي و رسا و جامع بود.
ولى اين مؤلّف دانشمند با مهارت بىنظير و تسلّط كامل خود خواسته از اين وادى غدير،درياى بيكرانى تشكيل دهد كه امواج خروشان و برهم انباشته آن بهر جانب دست يافته و از آنميان محورى بوجود آيد كه سخنان صريح و تصريحات مليح پيغمبر عظيم الشأن صلّى اللّه عليه و آله را كه درباره پيشواى گرامى چون على عليه السّلام صادر شده از هر سو نمايان گردد:و براى تأمين اين منظور.نام ادبا و شعرا را بميان آورده كه در قصائد و منظومههاى خود از داستان غدير ياد كردهاند و با شميم روح پرور و مشك فام نام على عليه السّلام و سخنان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آثار و اشعار خود را آرايش دادهاند.
اينست كه مىبينيم:مؤلّف آزموده و زبردست«الغدير»با اولين كاروان از شعرا كه از آغاز اين داستان يعنى عهد پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله اين فخر و شرف را احراز نمودهاند همگام شده و بترتيب قرون متواليه اين رشته از تاريخ تابناك اسلامى را در قصايد و اشعار ادباى هر قرن جستجو و غديريههاى هر قرن را نقل و درج نموده
در اين مبحث زيبا و شيواى ادبى نيز باين مقدار اكتفاء ننموده و بلكه ضمن درج و ثبت اشعار مزبور شرح احوال و هويت سرايندگان هر قرن را هم بمعرض استفاده علاقمندان بادب و تاريخ و جويندگان حقايق گذارده و نوابغ شعر و ادب را نيز بدين وسيله شناسانده است.
جلد 1 صفحه 10مضافا بر آنچه ذكر شد.بذكر مصادر و معرفى ديوانهائى كه قبلا شرح حال شعرا را ثبت و ضبط نمودهاند پرداخته و اين نحو از تذكره خاصه در عصر حاضر بىنظير است،!
من در اينجا نسبت بابتكار(الغدير)در تدوين شرح حال شعرا بترتيبى كه ذكر شد گزاف گوئى و مبالغه ننمودهام،بلكه عين حقيقت را بيان كردهام.
ملاحظه نمائيد:مثلا شرح حال و بيان هويّت-كميت-از شعراى غدير در قرن دوم اسلامى در جلد دوم«الغدير»بالغ بر سى صفحه از اين كتاب را اشغال نموده كه ميتوان آنرا يك مجموعه ادبى مستقل بنام(كميت)بحساب آورد.
همچنين در مورد سيّد حميرى شاعر شهير ديگر شصت صفحه از همان مجلد مشتمل شرح حال او است و ضمن آن خصوصيّات اين شاعر بطورى مورد بررسى قرار گرفته كه او را در قرن مزبور در ميان اقرانش ممتاز نشان ميدهد،و نيز شرح حال ابن رومى در جلد سوم ضمن بيست و شش صفحه درج گرديده،بقيه شعرا و ادبا در هر قرن نيز بدين منوال قياس شود.
اين بسط كلام در شرح احوال شعرا شگفتى ندارد بلكه منتهاى شگفتى در نيروى شگرف و طاقت فرساى اين مؤلّف بزرگوار است كه در مطالعه دوران زندگى و خصوصيّات هر يك از اين شعرا بكار برده!!چه آنكه تنها در مورد ابن رومى و تنظيم شرح حال و زندگى او،اين دانشمند بىنظير،بدهها كتب قديم و جديد ابن رومى و تنظيم شرح حال و زندگى او اين دانشمند بىنظير،بدهها كتب قديم و جديد مراجعه و حتى نوا در مطالب و تطوّرات گوناگون هر يك را از مصادرى استخراج نموده كه بسيارى از ارباب دانش و اهل تتبّع بر آن مصادر وقوف نداشتهاند:
بالاخره بايد اذعان نمود كه حتى يك كتاب از كتبى كه شامل ذكر نام و نشان ابن رومى و متضمن بيان حالات او از زشت و زيبا و نيك و بد بوده از نظر نافذ و دست تتبّع تواناى او دور و مستور نمانده حتى مقاله استاد عباس محمود عقّاد مندرج در مجله«الهدى»منطبعه در عراق كه متضمّن قسمتى مربوط بشاعر نامبرده بوده مورد بررسى مؤلّف بزرگوار(الغدير)واقع شده و ما با توجه باين مقدار از تتبّع و احاطه
جلد 1 صفحه 11مؤلّف«الغدير»است كه بطور محقق و با ايمان كامل بايد اقرار و اذعان كنيم كه اين پايه و مرتبه از تسلّط و احاطه براى كسى ميسّر نيست.جز آنكه نيروى خاصّى با موهبت مخصوص از طرف خداوند توانا باو اعطا شده باشد كه تا اين اندازه برموز و دقايق هر امر واقف و مطّلع گردد.بسى عبرت انگيز است!!!
مثلا در مورد ابى تمام شاعر كه در جلد دوم«الغدير»شرح حال او درج گرديده.نام بيست و هفت تن از افراد مشهور كه بر ديوان حماسه او شرح نوشتهاند ذكر شده كه از ابو عبد اللّه محمّد بن قاسم شروع و بمرحوم شيخ سيّد بن على مرصفى كه از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهى ميشود.و در مورد ذكر مؤلّفين اخبار مربوط بابى تمام مذكور دهها از مؤلّفين را نام مىبرد كه از ابوالفضل احمد بن ابى طاهر(در قرن سوم هجرى ميزيسته)شروع و بدكتر عمر فروخ كه از نويسندگان زمان ما است منتهى ميگردد.
تا اينجا كه درباره«الغدير»بيان گرديد نتيجه يك بررسى اجمالى است كه با شتاب و در عين گرفتارى بمشاغل و حوادث زمان توانستهام بدان دست يابم و امعان نظر بيشتر و دقت در تمام محتويات آن و اظهار نظر درباره آن برايم مقدور نبوده و استاد بزرگوار،عبد الحسين امينى سزاوار است كه دوست سنّى مصرى خود را در قبال اين قصور و عجز مورد عفو و اغماض قرار دهند و بر نارسائى او خورده گيرى ننمايند و از خداى متعال مسئلت مينمايم كه از اين چشمه زلال«الغدير»يك صفاى معنوى بين اهل سنّت و شيعه در طريق برادرى اسلامى پديد آورد تا با وحدت و يگانگى بتوانند يك امّت متحد و يك بناى استوار و زوال ناپذير براى زندگى توأم با آزادى و شرف تشكيل دهند و روز افزون عزت اسلاميان و ارجمندى مقام آنان در جهان تأمين گردد و خداى متعال آن دانشمند بزرگوار را در اين راه مقدّس توفيق عنايت فرمايد
محمد عبد الغنى حسن
جلد 1 صفحه 12
(فرمان رسا و آشكار)
-
از زبان پيامبر بزرگوار-صلّى اللّه عليه و آله
عنوان صحيفة المؤمن حبّ علىّ بن ابى طالب
سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان،دوستى على بن ابى طالب (عليه السّلام)است .
ترجمه محمد تقى واحدى
جلد 1 صفحه 3
مقدمه مترجم
-
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
الحمد لله الذى جعلنا من المتمسكين بولاية امير المؤمنين على بن ابى طالب و اولاده المعصومين صلوات اللّه و سلامه عليه و عليهم اجمعين
بار خدايا،ملكا،معبودا،ما بنده تو هستيم و تو را ستايش ميكنيم،ما در اداى وظيفه بندگى عاجزيم و از سپاس گزارى و شكر نعمتها و موهبتهاى تو قاصر و نارسا،ناچار بعجز و تقصير خود معترف و بفضل و كرم نامتناهى تو چشم اميد دوختهايم.خداوندا.بر ما ببخشاى و ما را براه راست هدايت فرماى و به پيروى از روش و منش اولياء كرام خود ما را موفق و استوار دار تا با توفيق ذات فياض تو از پرتو انوار ولايت روشنى گيريم و از تيرگىهاى شرك و نادانى و نفاق رهائى يابيم و از سرچشمه(غدير)حيات بخش اولياء و خاصان ساحت قدست بهرهمند و كامياب شويم.
درود بىپايان به بنده برازنده و پيمبر برگزيدهات محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و عترت پاكيزه او خاصه سر حلقه اولياء و زبده اصفياء أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام و اولاد امجاد او:
اى علم ملّت و نفس رسول
حلقه كش علم تو گوش عقول
اى بتو مختوم.كتاب وجود
وى بتو مرجوع.حساب وجود
داغ كش نافه تو مشك ناب
جزيه ده سايه تو آفتاب
خازن سبحانى و تنزيل وحى
عالم ربّانى و تأويل وحى
آدم از اقبال تو موجود شد
چون تو خلف داشت كه مسجود شد
جلد 1 صفحه 4تا كه شده كنيت تو بوتراب
نه فلك از جوى زمين خورده آب
راه حق و هادى هر گمرهى
ما ظلماتيم و تو نور اللّهى
آنكه گذشت از تو و غيرى گزيد
نور بداد ابله و ظلمت خريد
وانكه ز تو بر دگرى ديده دوخت
خاك سيه بستد و گوهر فروخت
الها.پروردگارا.دل ما از دوستى ولىّ تو سرشار و از دشمنان و ستمكاران بيزار است؛ما را با اين سرمايه بميران و با اين افتخار محشور گردان.آمين.آمين.
بر ارباب فكرت و بصيرت پوشيده نيست كه روح ايمان بخداوند يكتا ولايت خاندان پيغمبر است و حقيقت بندگى ذات يگانه و منزّهش بر اين استوانه استوار.
آرى.بشر كه در تيرگىهاى ماده و طبيعت محصور و محجوب است.جز در پرتو نور ولايت بسر منزل سعادت راه نبرد و جز با استمداد از نيروى ولايت،بحقايق كتاب خداوند وقوف نتواند يافت:
آنگاه كه پيغمبر عظيم الشأن صلّى اللّه عليه و آله فرمود:انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدى،كتاب اللّه و عترتى.اهل بيتى.فأنّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض.
بر حسب احاطه كه آنجناب بمقتضاى مقام شامخ نبوت بر حوادث آينده داشت مىدانست كه تنى چند از سران قوم بر مبناى جاه طلبى و اغراض و اطماع خويش از وقوف بدقايق معانى و حقايق سبع المثانى خود را بىنياز پنداشته و با طرح عنوان بىاساس«حسبنا كتاب اللّه»خلق را از پيروى عترت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله خود كه باب علوم قرآن و مبيّن احكام و رموز آن هستند منحرف خواهند نمود و با پندار و قياس راه
جلد 1 صفحه 5اختلاف را پيش ميگيرند و با نيرنكهاى شگفت اين و آنرا بر مىانگيزند و امت اسلامى را بگمراهى و انشعاب سوق ميدهند!از اين روى آن پيغمبر معظم صلّى اللّه عليه و آله با بيان اين جمله حساس و مهم«فانّهما لن يفترقا»توجه ملت اسلام را باين نكته لازم و خطير معطوف داشت.كه:همانا كتاب خدا(قرآن)و عترت طاهره او از يكديگر جدا شدنى نيستند.يعنى:هر كه پيرو قرآن و طالب درك حقايق آن و خواهان فوز و رستكارى ابدى است بايد از عترت پيغمبر خود پيروى كند و از درياى بىكران علوم آنان بهرهمند گردد.
بلى.پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در موارد عديده باين نكته تصريح و سر حلقه عترت و نخبه اهل بيت خود را معرفى فرمود بطوريكه بر احدى پوشيده نماند كه كليد اين مخزن در دست على بن ابى طالب عليه السّلام است.على باب مدينه علم است.على است كه در تمام مواقع و مراحل با پيغمبر عاليمقام صلّى اللّه عليه و آله همنفس و همراه بوده و تنها او است كه بسبب اتصال صورى و معنوى و ارتباط نهان و آشكار با آنحضرت بتمام حقايق مندرجه در كتاب خدا واقف و دانا گشته على است كه موارد تنزيل آيات را
جلد 1 صفحه 6بلا واسطه از گيرنده وحى الهى دريافته و رموز كتاب و موارد تأويل آيات آنرا آموخته و بموجب تصريح پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اين امتياز بگزاف و از روى ميل و هوس باو داده نشده بلكه در اثر احراز كمال مرتبه انسانيت و در برداشتن سمت عصمت و ولايت بموهبت عظماى خلافت الهيه مخصوص گشته و بامر صريح خداوندى او (آرى فقط او)امير المؤمنين است و بر عموم مسلمين واجب و مقرر شد كه با خطاب يا أمير المؤمنين،باو سلام كنند و طوق اطاعت و تبعيّت او را بر گردن نهند.
اين حقيقت مسلم را شخص شخيص امير المؤمنين صلوات اللّه و سلامه عليه نيز بر حسب وظيفه و صلاحيت بمنظور مزيد آگاهى خلق در موارد عديده صريحا اعلام فرموده از جمله فرمايشات آنجناب اينست:
سلونى.سلونى.و اللّه لا تسئلونى عن شىء الاّ اخبرتكم،سلونى عن كتاب الله؛فو اللّه ما من آية الا و أنا اعلم أبليل نزلت أم بنهار؟فى سهل أم جبل؟لا تسئلونى عن آية فى كتاب اللّه و لا سنة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم الا نبأتكم بذلك،ما نزلت آية الا و قد علمت فيما نزلت؟و اين نزلت، ان ربى وهب لى قلبا عقولا.
جلد 1 صفحه 7على است كه بتصريح پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و اعتراف اكابر صحابه و تابعين و جميع مؤرخين و بگواهى آنچه در مواطن بىشمار مشهود گشت.پرهيزگارترين. شجاعترين.داناترين مرد اسلام است.على هيچوقت و در برابر هيچكس از مرز تقوى تجاوز ننموده و جز حق و عدالت هدفى نداشته.على هيچگاه بدنيا و زخارف آن مايل نگشته،على در راه خدا و حمايت دين از بذل مال و جان دريغ ننموده.على در ميدان نبرد زبون و مغلوب نشده على نسبت به حلّ و فصل امور مهمه در هيچ مرحله قاصر و ناتوان نبوده.على ميخواسته كه تمام خلق بسوى حق روند،تمام بشر باصول فضيلت و شرف بپيوندند.على ميخواسته كه نور عدل در تمام زواياى جهان پرتو افكند و هر كسى از حق خود بهرهمند گردد و همه اقوام و ملل عالم از هر نژاد و ملّيت و در هر زمان و هر جا از سرچشمه علم و عدالت سيراب و از نادانى و ستم و ناحساب مصون و ايمن باشند.على ميخواسته كه چهره حقيقى دين خدا هميشه نمايان و حكم اللّه بدون استثناء در ميان بشر اجراء گردد و اصول برادرى و مساعدت و مودت و همدستى در مجتمع بشرى بكار رود.آرى چنين شخصيت بىمانندى بايد پيشواى خلق باشد و مولاى همه شناخته شود.ولىّ امر بر خلق يعنى عهدهدار
صفحه 8تصرف در جميع شئون فرد و اجتماع و اولى و برتر بر همه خلق از خود آنها بر نفوس و اموال آنها،اين سمت كه تحليل كلمه ولايت است اوّلا و بالذّات مخصوص ذات يكتاى خداوند است كه آفريننده و محيط بجميع شئون مخلوق استاللّه ولىّ الذين آمنواو بتصريح قرآن كريم همين اولويّت و برترى به پيغمبر عظيم الشأن صلّى اللّه عليه و آله اعطاء شده النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم و سپس بآنها كه عاليترين مرتبه ايمان را دارا بودهاند كه جز على عليه السّلام و يازده تن فرزندان گرامى و معصوم آنجناب احدى داراى اين صلاحيّت نبوده و پيغمبر عاليقدر صلّى اللّه عليه و آله با تصريح بنام و ساير مشخصات آنان را معرفى فرموده است.
پس،ولىّ بر خلق و پيشوا و امير اهل ايمان طبق نصوص قرآن مجيد و تصريحات پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله على است،و آن افراد معين و موصوف كه در عصمت و كمال بر حسب موهبت الهيه همانند آنجنابند و چون زمام دين و آئين شريعت و تفسير قرآن و شئون احكام در دست ولىّ است.بنا بر اين بآغاز سخن برگشته و تكرار نموده گوئيم: روح ايمان بخداوند يكتا ولايت خاندان پيغمبر است و حقيقت بندگى ذات يگانه و منزهش بر اين استوانه استوار.آرى،ولايت در تمام شئون ايمان و وظايف و فرائض اهل ايمان بمنزله روح و حقيقت است و بدون ولايت(يعنى پيوستگى بعترت و قبول مودت و تبعيت آنان)هيچ عملى پذيرفته نخواهد بود.در ميان صدها روايات معتبره داله بر اين حقيقت تيمنا يك حديث نبوى صلّى اللّه عليه و آله را كه مصرّح بوجوب ولايت مولى أمير المؤمنين على عليه السّلام است و ولايت آنجناب را بولايت رسول خدا و بولايت پروردگار متصل ميسازد زينت بخش اين مجموعه قرار ميدهيم:
جلد 1 صفحه 9قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله اوصى من آمن بى و صدقنى بولاية على بن أبى طالب عليه السّلام من تولاّه فقد تولاّنى و من تولاّنى فقد تولّى اللّه عز و جل و من احبّه فقد أحبّنى و من احبّنى فقد أحب اللّه و من أبغضه فقد أبغضنى و من ابغضنى فقد أبغض اللّه عز و جل.
پس از ذكر اين مقدمه.توجه مخصوص عموم علاقمندان بحق و فضيلت را بمراتب ذيل معطوف و براى آشنائى آنان بمقصود مينگارد:
دلائل قطعيه بر ولايت و اولويت مولاى اهل ايمان على امير المؤمنين صلوات اللّه عليه بسيار است و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بموجب روايات معتبره و متواتره بتمام طرق حديث در مواطن عديده و مواقع مختلفه و با بيانات گوناگون بمراتب كمال على عليه السّلام در تمام شئون؛و خلافت و وصايت غير قابل رقابت آنجناب تصريح و الزام بروش او و تبعيت و اطاعت او را تأكيد فرموده است كه حساسترين فرمان ولايت و صريح ترين سند محكم خلافت متصله و امامت آنجناب همان داستان غدير خم است كه در كتب تفسير و حديث مذكور و علماء اسلام در تمام عصور و قرون گذشته در ضبط و حفظ اين واقعه مهمه تاريخى بىنظير سعى بليغ نمودهاند.ولى آنچه در خور دقت و توجه است و ارتباط مستقيم با مقصود اصلى ما دارد.اينست كه:در طول اعصار و قرون گذشته موضوع حساس و تاريخى غدير و اهميت بىمانند آن با توجه بآنچه كه علماء و مؤرخين و حفاظ و پيشوايان اهل سنت در اين زمينه ضبط و تصديق كردهاند
جلد 1 صفحه 10سزاوار بوده كه از ميان ساير روايات و احاديث استخراج و بطور مستقل تنظيم و با توضيح كافى در خصوصيات آن بصورت حلقات متصله تدوين و در دسترس اهل دانش و بينش قرار گيرد،تا اين امر خطير و نورانى هميشه نمايان و براى طالبين حق و پيروان مكتب فضيلت اسلام سهل الوصول باشد،و اين امر با اين كيفيت و خصوصيت تاكنون صورت تحقق نيافته،تا در قرن اخير و عصر حاضر كه اين آرزوى مشروع و مهم بر آورده شده و اين امر بديع بوسيله يك شخصيت عزيز و بزرگوار جامه عمل پوشيده است.
بلى،در اثر مساعى مجدّانه و جدّ و جهد بىنظير استاد بزرگوار و دانشمند يگانه و متتبّع بصير و فرزانه حضرت آية اللّه آقا شيخ عبد الحسين امينى دام محروسا اين منظور مهم صورت گرفته است.
عالم جليل و علاّمه متتبّع نبيل(آقاى امينى)با تحمل رنج بسيار و صرف نقد عمر گرانمايه در اثر سالها تتبع و استقصاء مجموعه گرانبها و بىنظيرى در اين زمينه فراهم و بنام نامى(الغدير)تأليف فرموده كه تاكنون يازده مجلد آن طبع(نه مجلد از آن دوبار چاپ شده)و زينت بخش جهان علم و دين گرديده و نه مجلد ديگر(كه مجموعا بيست مجلد است)در دست اقدام است.
تشخيص ارزش اين خدمت بىنظير از حيطه تصور و پندار خارج است و فقط صاحب ولايت مطلقه ارواحنا فداه كه اين هديه از طرف مؤلف جليل القدر آن بآستان مقدس او اهداء شده.اهليت آنرا دارد كه در قبال فداكارى و اخلاص كاملى كه در راه اين خدمت بكار رفته خادم جان فشان و مجاهد خود(آقاى امينى)را مورد عنايت مخصوص قرار دهد و كاملترين صله و پاداش اين راد مرد دين و دانش با خداوند بزرگ است كه او ولى مؤمنين است.و بر شيفتگان فضيلت و علاقمندان به بنيان رفيع ولايت است كه صفحات درخشنده اين كتاب را با دقت كافى مطالعه نمايند تا بر از عظمت اين اثر و قدرت فكر و قلم مؤلف بى بديل آن واقف گردند و بدانند كه اين مرد دلير و عالم روشن ضمير چگونه از منبع فيض الهى كسب نيرو نموده و بنحوى
جلد 1 صفحه 11بديع و بىسابقه پرده مجامله و پندار را از چهره يك حقيقت تابناك كه قرنها در پس پردههاى عصبيت و اغراض نهان بوده برداشته و تشنگان زلال خدا پرستى را بسرچشمه و غدير ايمان و فضيلت فرا خوانده است.
مدتها است كه اين مهر فروزان(الغدير)در آسمان علوم و فضايل جلوهگر و توجه عموم ملل اسلامى و حتى دانشمندان ملل غير مسلمان را بسوى خود جلب نموده بطورى كه در تمام محافل علمى دنيا و در نظر بزرگان و سلاطين و امرا و ادباء دول اسلامى مورد دقّت واقع و تعداد قابل ملاحظه از شخصيتهاى علمى و سياسى و پرچمداران دانش و ادب نتيجه مطالعات خود را با تمجيد و تقديرهاى فاضلانه نسبت بمؤلف عاليقدر و خبير آن ابراز نمودهاند.
براى مزيد اطلاع قارئين محترم،نام جمعى از بزرگان و علماء و اساتيد علم و ادب كه مؤلّف بزرگوار الغدير را مورد تقدير و اثر گرانبهاى او را تقريظ نمودهاند درج و ضمنا تا حد امكان قسمتى از نگارش آنان بعنوان نمونه ذكر و ترجمه آن از نظر علاقمندان ميگذرد:
و قبل از اجراء اين منظور توجه قارئين معظم را باين نكته معطوف ميدارد: مقتضاى ادب اين بود كه در ذكر نام و درج قسمتى از هر يك از مقالات فاضلانه
جلد 1 صفحه 12و اديبانه اين دانشمندان شخصيت نويسنده از نظر مقام و منصب و يا مرتبه دانش و فضيلت در نظر گرفته شود و طبقات مختلفه از سلاطين عظام و اعلام اهل سنت و مراجع سلسله جليه علماء اماميه و استادان علم و ادب(هر يك در رديف خاص و مقام مخصوص بخود)متمايزا نقل و درج گردد-ولى چون اجراء اين وظيفه از لحاظ نيازى كه به بررسى تفصيلى و تشخيص دقيق داشت تا حدى مشكل و موجب صرف وقت بيشترى بود-ناچار با تقديم معذرت-فقط ترتيب وصول هر يك و انتشار آن در مجلدات متواليه الغدير ملاك عمل قرار گرفت و هدف اصلى(معرفى الغدير و چگونگى انعكاس آن در جهان)تعقيب گرديد؛و العذر عند كرام الناس مقبول-
يك-دانشمند گرامى و استاد بزرگوار آقاى محمّد عبد الغنى حسن مصرى- اين دانشمند متتبع،با علاقه فراوانى كه بدرك حقيقت دارد،مجلدات الغدير را بدون دخالت دادن عصبيت قومى مطالعه نموده و احساسات خود را نظما و نثرا ابراز داشته، نامه اديبانه معظم له و مقاله فاضلانه او تحت عنوان(فى ظلال الغدير)نمودارى از پايه بلند علمى و ادبى ايشان است-عين نامه اديبانه و تمام مقاله ايشان در محل خود بتمامه درج خواهد شد و آثار ادبى و اشعار نغز معظم له نيز در رديف شعراى قرن چهاردهم در مجلد هشتم الغدير مندرج است كه در موقع خود ترجمه و منتشر خواهد گرديد انشاء اللّه؛و اينك جمله از مقاله دانشمند نامبرده و ترجمه آن ذيلا نقل ميشود:

No comments: